با خود مراقبتی، قرنطینه خانگی، پرهیز از سفر و رعایت بهداشت فردی می توان مانع از ابتلا و سرایت به ویروس کرونا شد
رسید موسم بهمن بهار باز آمد
جلال محفل ما، یار دل نواز آمد
به پاست خیمه آلاله های صحرایی
و ان یکاد بخوان موسم نیاز آمد
درون هر ورق سبز بنگری، بینی
جمال یوسف مصری در این تراز آمد
چراغ لاله فروزان شد از دم عیسی
شمیم یاد عزیزانِ پاکباز آمد
زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری
کنون که جلوه خورشید برفراز آمد
وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.
بهمن همیشه در راه است.
فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.
وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.
بهمن همیشه در راه است.
برخیز که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
ای روح خدا
روزی که با هودج نور آمدی و به مهرآباد دلهای اهل قیام رسیدی، رواق هر دیده به فانوس اشک آذین شد: السَّلامُ عَلَیْکَ یا رُوحَ اللّهِ…
روزی که از مشرق اشتیاق، خرامان برآمدی، ستارههای سپید امید در آسمان آبی انتظار طلوعی دوباره آغاز کرد و روشنایی و نور از الماس دیدهها تابید. در هنگامه زمستان، پنجرههای عطوفت به سوی نسیم بهاران گشوده شد. فرزندان انقلاب و مجاهدان نهضت با دستانی آکنده از یاسهای سپید و گامهایی به شکوه کوه، به آغاز موسم آزادی بالیدند و به استقبال خورشید هدایت امت، خمینی کبیر آمدند. صدای آسمانیان در گستره سرزمینمان غلغله عشق آکند. از کوچه ها و خانه ها تا مسند مهر روح خدا، رنگین کمان ارادت کشیده شد.
خمینی، زیباترین واژه کتاب عصر که سیمای زیبایش را هاله قدس و قیام فرا گرفته، به میهنمان روشنایی و رستگاری آورد. آمد آن مهر دهر و امیر حماسه و حضور تا آیین سپید رسول و حماسه سرخ عاشورا را زنده گرداند و آفتاب عزت و افتخار را به آسمان کشورمان برگرداند.
راز مبحث محبت و ذکر حلقه وارستگان از پگاه نهضت تا شام ابد، نام زیبای خمینی است و اینک دوازدهم بهمن برای هماره تاریخ در صحیفه قلبهایمان ماندگار خواهد شد.
دوازدهم بهمن سرآغاز عزت پایدار ماست، طلیعه فجر نور در افق جاودانگی و نظارهگر سیمای دلربای خمینی بر لوح جانهای ماست.
زادروز فضل و شرافت امّت ما دوازدهم بهمن است؛ پس خجسته باد این میلاد و مبارک باد این فضل و شرافت!
فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می کشید و در کوچه های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور میشد.
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یکتنه حقیقت را خاموش نکند.
زهرا جان
ما محتاج تطهیر دعاهای خویشیم؛ محتاج تلفظ نام تو، توسل به کلام تو. ما اگر اقبالِ پیروی کردار تو را داشته باشیم، دیگر از تشنگی حقیقت خلاص می شویم. آواز و آوازه مهر تو را بادها فریاد زده اند و به گوش عالمیان خوانده اند تا دست از مکتب بی دلیل خویش بردارند و به تلاوت احکام شعور تو بنشینند.
باید زبان مادری تو را آموخت؛ زبانی که الفبای توحید را برای مهرورزی برگزیده است؛ زبانی که جز خیرخواهی و گواهی دادن به حق، روشی برای تعالی ندارد. اگر در روزگار تو نبوده ام، اگر در قریه ای که چادر شب زنده دار تو پاسبانش بوده، زندگی نکرده ام، ولی صدایت زدن را به خوبی مؤمنم. رخصت گرفته ام از خالق جهان تا تو را دوست بدارم؛ تا فرزند ولایت تو باشم و بی قضاوت از گذشته های تلخ و نادانستگی خود، پیش روی هدایت و عنایت تو زانو بزنم. برای خوش بختی من دامان عصمت تو کافی است. دستم به دامانت، مادر بخشایش جهان!
بی روشنای نامش، بی نام روشنش
حتماً همیشه خانه دنیا نمور بود
حتما اگر نبود مدارای مادری»
در خاطرات تلخ جهان محو و دور بود
آن از بهشتِ عشق به دنیا گریخته
از کوچه های خاک که گرم عبور بود،
هر جا رسید مادر گل های زخم شد
دستان لاله پروری او صبور بود
از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانیست
مردانِ حق، همپای او در جبههها ماندند
بدخواهِ او، تسلیم خواهشهای شیطانی ست
در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
با دوستان، تفسیری از آیات رحمانیست
شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
در صبح رجعت خوب میدانم که او هم هست
در لشکری که جمع ایرانی و افغانیست
در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
راحت بگویم؛ آنچه میدانم و میدانیست
به پیشواز نفس های بهاری ات
با آمدنت، مدینه، دامنی از عطر گل های محمدی پر کرد. کوچه باغ های مدینه، به پیشواز نفس های بهاری ات آمدند تا خاطره عبور عطر پیامبر صلی الله علیه و آله را ازدلتنگی هایشان مرور کنند.
توآمدی تا آفتاب رویت، قبله آفتاب گردان ها شود .
آمدی تا شب های بی ستاره را در ماه غرق کنی و دست های تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی.
آمدی تا تکیه گاه باشی، غربت شیعیان را و فانوس شوی، جاده های مه زده را؛ تا کسی گمراه نشود و در چاه نیفتد و این، میراث پدرانت بود و حکمت دین و زلال اندیشه و دانشی که آموخته بودی .
شش سال امامت تو
آرامش تو، خواب آرام درختان بود که تکیه بر شانه نسیم کرده اند.
در آن قحط سال آغوش، لبخند تو، دلگرمی زندگی بود .
تو که آمدی، بهشت، گلدان کوچکی شد که بی لبخند تو، بهارهای همیشگی اش را گم خواهد کرد و گل های سرخ، در آستانه جهانی شدن گل های محمدی، لب به آوازهای عاشقانه گشودند . امامتت، سخاوتمندتر از ابرهای بهاری، خاک تشنه زمین را سیراب و اقیانوس مهربانی ات، ماهی های تشنه سرگردان را به بازی موج ها دعوت کرد.
برکت، نان سفره ها شد وعشق، زمزمه مدام لب ها. شش سال امامت تو، گرم تر از حرارت عشق بود .
موعود؛ یادگار ماندگار تو
با آنکه 28 بهار بیشتر به زیارت تو نیامده بود، خورشید، غروبت را به تماشا نشست تا شب های بلندی را بی هم صحبتی ماه، سپری کند. آمدن و رفتنت، کوتاه تر از همه خاطره ها بود، اما یادگاری ماندگار از تو، پیشانی تقدیر زمین را با خوشبختی نوشت . صاحب عصر (عج)، واپسین حجت ابدی خداوند بود که یادگار تو شد.
موعود (عج) که بیاید، هیچ دستی، تنها نمی ماند و هیچ امیدی به یأس نخواهد رسید و هر روز، امید شکوفه های تازه تری می دهد.4
سال های کوتاه عمر را پشت میله های تنگ نظر زندان، صبوری کردی. دینت را به دنیا نفروختی و عدالت را به ظلمت نسپردی؛ هر چند دیوارهای دلتنگ زندان، زندگی را بر تو سخت می گرفت. از ارمغان عشق، سر بلند بیرون آمدی. تو خود، هم ابراهیم بودی و اسماعیل.
تو موسی بودی که عشق را از وحشت نیل گذراندی و مهر را به سر منزل مقصود رساندی .
خواسته تو، پرواز بود و خواستنی تر از رسیدن، نمی خواستی و جز سربلندی، خواسته تو نبود.
این نمکـدارترین روضه نمک گیرم کرد
پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کرد
روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طاها
در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد
مادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین
مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کرد
چادرِ عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای
معجرِ خاکی و خونیشْ زمین گیرم کرد
آمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند…
پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کرد
پس از آن واقعه هر روز به من گفت: سلام
آن سلام عـاشقِ زَهـر و اَجَل و تیرم کرد
خواهرم داخلِ این تشت اگرخونِ دل است
روضه یِ بند و غلِ کوفه به زنجیرم کرد
ندبه خوان باش که فرزندِ حسن میآید
جـمـعه یِ آمدنش عـاشقِ تکـبیرم کرد
مام رضا ع»:
کسیکه مصائب ما رابه یاد آورد، پس بگرید و بگریاند در روزی که چشم ها گریانند روز حساب»؛ گریان نخواهد شد.
امشب اشکت جاری شد ما رو هم دعا کن
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو
من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
پانزده خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت، شروع به فعالیت ی شد و ون از همان وقت خودشان را مجهز کردند.
پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود.
پانزده خرداد در عین حالی که مصیبت بود لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و ازادی برای همه مملکت.
پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائیت اسلام و راهنمایی ت.
در حقیقت دستاورد نهضت پانزده خرداد 42 پیروزی بیست و دوم بهمن 57 بود.
قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانه ها و افسون ها را باطل کرد.
اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد.
با فرا رسیدن پانزده خرداد خاطره غم انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید می شود. من روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می کنم.
ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یوم اللّه است زنده نگه می دارد.
پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است.
درود بر عاشورا، درود بر پانزده خرداد» و بیست و دوم بهمن» درود بر ایام اللّه و بر ملت شریف و ارزشمند ایران.
و تبعید تو و یارانت، هجرت به حبشه!
سالی كه مصطفایت را دادی ، " عام الحزن" تو بود .
و عزیمت به پاریس، هجرت مجددی بود كه در آنجا یاران مهاجر و انصارت در عقبه های غربت، با تو بیعت كردند.
امت در ایران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به " یثرب انقلاب"، انتظار می كشیدند.
انتظار به سر آمد.
از"ثنیة الوداع" مهرآباد، بدر سیمایت در افق ایران تابید و در" قـُبا" ی بهشت زهرا، نماز عشق خواندی و هفتاد هزار شهید گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .
و. بدینگونه ولایت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامی تحقق یافت و پیامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.
مدینه انقلاب، پیام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .
قبایل و احزاب، برای خاموش ساختن این نور، ائتلاف كردند. غزوات و سرایای تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگیر بودی ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكنی كردند . متحجران ِ بی درد ، دلت را خون ساختند.
" پیام برائت ِ" تو، سوره توبه ی این انقلاب بود و سالی كه آن " جام زهر" را دردمندانه سركشیدی و آخرین حرفهایت را در آن پیام شگفت گنجاندی ، به یاد " حجة الوداع " افتادیم .
و . آه از آن " وصیتنامه" كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمی شد!
و درد از آن" رنجنامه " كه برای چندمین بار، ما را به یاد رنج های علی علیه السلام در" حكمیت" و دردهای امام مجتبی علیه السلام در صلح با معاویه انداخت و مظلومیت " عترت" را تجدید كرد.
اینك ، ماییم و درد فراق و داغ هجران .
ماییم و رنج یتیمی و غم بی پناهی و اندوه بی پدری .
" حسینیه جماران"، مسجد مدینه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاری بودند كه بارها با تو بیعت رضوان كردند .
دریغا كه دیگر خطبه های رسول انقلاب ، به گوش نمی رسد .
اینك ، آن صندلی كه بر آن می نشستی و موعظه می كردی و رهنمود می دادی، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله سر می دهد .
دیگر"بلال" پس از تو اذان عشق نمی گوید و سایه دستانت بر سر ما چتر نورانی نمی شود.
ما شیفتگان ، پنجه نیاز به ضریح كلامت می افكندیم . پای پنجره ولایت تو، دخیل می بستیم ؛ و از كرامت تو، درد بی دردی خود را "شفا" می گرفتیم.
حكومت اسلامی ما، زاییده "جهاد اكبر" تو بود. حوزه ها را جان دادی و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشیدی.
ای عزیز! ای یوسف سفر كرده !
ما یعقوب وار، چشم انتظار "فرج" هستیم.
چه كنیم؟ پس از تو، غم، خانه ای جز دل های ما را سراغ نمی گیرد .
اماما!. ما غریب و دل سوخته ایم و همه چیز برایت عزادار است.
دستی كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعری كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطی كه نام تو را بر كتیبه های عزا نوشت ، خطیبی كه در " یاد تو" منبر رفت، صفحه رومه ای كه در سوگ تو" ویژه نامه" منتشر ساخت ، چاپخانه ای كه " اعلامیه" مجالس تو را چاپ كرد، اسیرانی كه در زندان های بغداد، به امید دیدار تو" اسارت" را تحمل می كردند، همه و همه. در سوگ تو داغدار و غمگین اند.
حتی، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پای تو می افكند و بوسه می زند، حسینیه جماران، جایگاه خالی تو، قلمی كه با آن ، پیام می نوشتی ، شمدی كه روی پا می انداختی، چه غربت سوكی!.
اماما!. این داغ، داغ جدایی است كه بر دلمان نشسته ، این سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشیده و این درد، درد فراق است كه بی تابمان كرده است. دلی كه در سوگ تو نسوزد ، " دل " نیست.
چشمی كه در عزای تو نگرید، چشم نیست، روزن بی روشنایی است.
ای روح قدسی!
ای جان جان ها، ای جلوه آرمان ها، ای عصاره پیدا و پنهان ها!
سایه پرمهر الهی بودی كه بر سرمان سایه عزت افكندی !
نوحی بودی، منجی ما در طوفان ها ؛
ایوبی بودی ، صبر آموز امت در بال ها ؛
یعقوبی بودی، الهام بخش شكیبایی در فراق یوسف های جهاد و شهادت ؛
ابراهیمی بودی كه ما را آیین " تبرداری" و " بت شكنی" آموختی ؛ خود، تبرزن توحید بودی،" خلیل ِ " حادثه انقلاب و فدا كننده " اسماعیل" در قربانگاه رضای حق
امامی بودی كه با "امت" عشقی متقابل داشتی،
رهبری بودی كه "راه " سعادت را به "رهروان" می آموختی.
ای كوچ شبانه ات مصیبت عظمی! آیا به راستی برای همیشه رفته ای؟
خوشا به حال شهیدان كه در" بهشت زهرا" ، همسایه دیوار به دیوار تواند.
ای امام!. ای نگین افتاده ازانگشتر امت، ای جان رفته از پیكر ایران، ای گوهر در خاك نهفته، ای پدر شهیدان و فرزندان شهدا، ای سالار بسیجیان عاشق!
دریغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه دیگر از فراز جایگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نیست.
اینك مرقد پاك تو، پناهگاه دل های داغدار و جان های بی قرار و چشم های اشكبار است و سخنانت، نه تنها در" صحیفه نور"، بلكه "در صفحه جان" هر شیفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را می شناسد.
ای روح بلندخدایی! ، ای منادی اسلام ناب محمدی!
رحلت جانگدازت، روز رحلت پیامبر را در ذهن ها تداعی كرد و شور دلدادگانت ، كربلایی مجدد آفرید و غم رفتنت، عاشورایی بر پا ساخت.
چرا نسوزیم؟. كه هر سنگ سنگ این سرزمین، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپیده، تو را به یاد ما می آورد.
اماما!. ای كلامت موزون، ای پیامت میزان،
ای حاضر عصر غیبت، ای بار یافته به حضور!
بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است.
بعد از تو، واژه تهیدست است.
در سوگ تو، عقل، مجنون است.
عجیب نیست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشیم و در فراق تو، كه معجون "عرفان و جهاد" و آمیخته ای از" اشك و سلاح " بودی ، همچنان غمی سنگین و جانی غمگین داشته باشیم!
اماما! از آن جهان، دل های داغدار ما را به دعای خیری تسلا بخش.
با خود مراقبتی، قرنطینه خانگی، پرهیز از سفر و رعایت بهداشت فردی می توان مانع از ابتلا و سرایت به ویروس کرونا شد
انند آن سه سالی که فلج بودم و معلولیت داشتم، راهرفتن تند آرزویم بود، تندراهرفتنی که ۲۶ سال با من بود و من هیچگاه آن را به رسمیت نشناخته بودم.
نمیدانم. کرونا هم بالاخره بساطش را جمع میکند و میرود؛ نه از ایران که از این کره کوچک خاکی.
کرونا بیش از هر چیزی یاد ما انداخت که این دنیا چقدر کوچک است و خوشی و ناخوشیهای ما آدمها تا چه اندازه وابسته بههم.
کرونا بالاخره میرود. نمیدانم هزینه درسهایی که به ما داد، جان چند نفر از مردم عزیز و سپیدپوشان غیور میهنم را خواهد گرفت، اما من درس خودم را گرفتم. قدر این زندگی نازدانه را بدانیم، قدر احساس قشنگ پرستارانی که بیمنت از جانشان مایه مینهند را بدانیم.
ویروسهای کرونا گروه بزرگی از ویروسها هستند که میتوانند حیوانات و انسانها را آلوده کنند و باعث بروز ناراحتیهای تنفسی شوند؛ این ناراحتیها ممکن است به اندازه سرماخوردگی خفیف یا به اندازه ذات الریه شدید باشند. در موارد نادر، ویروسهای کرونای حیوانی، انسانها را آلوده میکنند و سپس بین آنها سرایت پیدا میکنند. شاید ویروس SARS (نشانگان تنفسی حاد) در سال 2002 الی 2003 را به خاطر بیاورید؛ این ویروس نمونهای از ویروس کرونا بود که از حیوانات به انسانمنتقل شد. یکی دیگر از موارد مهم و جدیدتر نژاد ویروسکرونا، MERS (نشانگان تنفسی خاورمیانه) نام دارد که در سال 2012 در خاورمیانه کشف شد و به گفته دانشمندان این ویروس ابتدا از شتر به انسان انتقال پیدا کرده است.
در انسان، این ویروس عمدتاً از طریق تماس مستقیم با فرد بیمار سرایت پیدا میکند. این ویروس همچنین میتواند از طریق لمس سطح آلوده و سپس لمس دهان، بینی یا چشمها سرایت پیدا کند، اگرچه گمان میرود این شیوۀ اصلی سرایت ویروس نباشد.
مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری» (CDC) اقدامات بهداشتی خوبی ازجمله این موارد را توصیه میکند: شستشوی مکرر دست، مصرف مایعات، سرفه کردن در قسمت داخلی آرنج یا دستمال کاغذی و ماندن در خانه در صورت احساس بیماری. بهعلاوه، توصیه میکنیم که حتی اگر بیمار نیستید در خانه بمانید، مگر اینکه واقعاً لازم باشد بیرون بروید، و فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنید (حداقل شش فوت یا حدود دو متر از دیگران فاصله بگیرید) و ماسکی بپوشید که دهان و بینی شما را بپوشاند.
موارد زیر علائم ویروس کرونای جدید هستند:
تب یا لرز
سردرد
سرفه، گلودرد، انسداد بینی یا آبریزش بینی
از دست دادن ناگهانی حس چشایی یا بویایی
تنگی نفس یا مشکل در تنفس
حالت تهوع، استفراغ یا اسهال
سرگیجه، یا درد عضلات یا بدن
هیچ واکسنی وجود ندارد و از آنجایی که ویروس است، آنتیبیوتیکها هم روی آن تأثیری ندارند. ارائهدهندگان مراقبت بهداشتی بدون اینکه درمان خاصی وجود داشته باشد، عموماً اقدام به معالجه علائم و ایجاد احساس راحتی بیشتر در بیمار میکنند.
درباره این سایت