محل تبلیغات شما
گذری از تلخ و شیرین زندگی دلنوشته‌ای از پرستار داوطلب خرم‌آبادی و دانش‌آموخته دانشگاه آزاد اسلامی برای خدمت به بیماران کرونا بوده که به همکاران سپیدپوش و مردم کشورش تقدیم کرده است.

انند آن سه سالی که فلج بودم و معلولیت داشتم، راه‌رفتن تند آرزویم بود، تندراه‌رفتنی که ۲۶ سال با من بود و من هیچ‌گاه آن را به رسمیت نشناخته بودم.

نمی‌دانم. کرونا هم بالاخره بساطش را جمع می‌کند و می‌رود؛ نه از ایران که از این کره کوچک خاکی.

کرونا بیش از هر چیزی یاد ما انداخت که این دنیا چقدر کوچک است و خوشی و ناخوشی‌های ما آدم‌ها تا چه اندازه وابسته به‌هم.

کرونا بالاخره می‌رود. نمی‌دانم هزینه درس‌هایی که به ما داد، جان چند نفر از مردم عزیز و سپیدپوشان غیور میهنم را خواهد گرفت، اما من درس خودم را گرفتم. قدر این زندگی نازدانه را بدانیم، قدر احساس قشنگ پرستارانی که بی‌منت از جانشان مایه می‌نهند را بدانیم.


دهه فجر، خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهر و دیارمان ‏گریخت، برف های بهمن با حرارت ایمان و اخلاص، آب حیات شد.

فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.

آه از اندوه ریحانه رسول

کرونا ,قدر ,بالاخره ,مردم ,نمی‌دانم ,سپیدپوشان ,که به ,نمی‌دانم هزینه ,هزینه درس‌هایی ,درس‌هایی که ,می‌رود نمی‌دانم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار و مطالب روز ایران Rosemary's receptions ♡☆ LADY SONIYA LOVE ☆♡ قیمت خرید و فروش گوشی موبایل سونی idfurniture رادیو trusmahydpa به نام مولا پایگاه بانکداری قرض الحسنه neufasveyter